دستم رو کشیدم روی موهاش
و پیشونی اش رو بوسیدم
چشم ها و گونه اش رو بوسیدم
باز هم.
و دوباره .
نزدیک گوشش خیلی آروم که ناراحت نشه گفتم نمیشه دیگه مال من باشی.
صحبتی نکرد
حرکتی هم.
تمام بدن برهنه اش رو نگاه کردم حفظ کردم
تمام بدن برهنه اش را گریه کردم.
نوزاد کوچولوی من فقط نفس نمیکشه .
کاش نمی گفتی به او... هر چند آرام... کاش می گذاشتی با آرامش به نفس نکشیدنش ادامه دهد...
غافلگیر کننده و زیبا بود. ممنون