هیچ کدام از کارهایی را که لازم است ، که خوب است ، که باید نمیکنم؛
مثل تعویض پرده پشت در انباری،
مثل نوشیدن یک لیوان آب سرد بعد از بخور اسطوقدوس پیش از خواب،
مثل مرور فصل چهارم کتاب خاطرات مکتوب نخست وزیر تاجیکستان،
مثل خرید یک دست قاشق چایخوری ساخت کره،
مثل گریه.
فشم
کتیبه ٬ نوکیا ٬ پیمان کار ٬ سیاه بیشه ٬ توسل ٬کلاه قرمزی ٬ شوکت ٬ ماسوره ٬ بزمجه ٬ سینوحه ٬کلیمانجارو ٬ دادستان ٬ یونولیت ٬ بومادران ٬ بلا ٬ مانوس ٬ علی حاتمی ٬ ارومیه ٬ عصبانی و....................... یک روز محشر. پانتومیم بازیه جدیدیه که یاد گرفتم.
فرانکی :ببین خیلی دوست دارم.
با مشت کوبیدم توی دهنش
فرانکی : چرا؟
بی اعتنا شونه هامو انداختم بالا
راهشو کشید و رفت زیر لب چیزی گفت تو مایه های: فلان فلان شده.
من :منظورت این بود که من باید خیلی دوست داشتم؟! مرتیکه عوضی؟؟؟؟(تقریبا به طرز کر کننده ای فریاد زدم)
پ.ن. اگه بهم بگن خفه شو کافیه. لازم نیست با کفش گلی و خیسشون رو خرخره ام وایسن.
همیشه همینطور بوده......وشاید انجام تمام کارهائی که لازم نیست مثل گریه !!!!
شاید باید کارهایی رو که خیلی هم ساده هستند منظم و درست انجام بدیم اما گاهی چیزی مثل روزمرگی مانع میشه و اونوقته که آدم دلش میخواد منتظر یه سه شنبه دوست داشتنی باشه نه؟ ..
یا هر روز دیگه ای که فقط خودش میدونه چه رنگیه ..
هنوز هم دارم به آن جمله خاطرات مکتوب نخست وزیر تاجیکستان فکر می کنم... که چگونه آمده است... شاید مهم نباشد اما این چند جمله اول در عین بی تفاوتی نهفته در آنها تاثیر آن جمله آخر را چند برابر کرده اند... سه شنبه های عزیزت همیشگی باشد
مثل پاشیدن دانه برای کبوتران روی بام .
نیازی به انجام این همه کار نمی بود
اگر فقط توان انجام یک کار را می داشتیم :
فراموش کردن.
[ اگر آن کس که می رفت
خاطره اش را با خود می برد
فرهاد سنگ نمی سفت
مجنون آشفته نمی خفت
حافظ شعر نمی گفت (قدسی قاضی نور) ]
گفته ها یکسان است
و آیینه ی شنیده های یکدیگر...
گویی این زندگی است
که دیگر رسانای خوبی نمی باشد...
یکی دو کار رو جا انداختی: ۱: قاشقای چایخوری رو فرو کنی تو چشمای فرانکی ۲ : جای گلیه کفش یارو رو هم ژاک کنی چون امروز جمعه ست و روز تمیز کاری ۳: دستمال کاغذی بخری برای گریه. میگن دستمال کاغذی آدمو گریه میندازه. مثل وقتی که شیر آبو باز میکنن تا بچه جیشش بیاد!!!!!
سلام
ممنون از این که سرزدی
موبلگ زیبا و خوبی داری
در ضمن طاها اسم پسر هست
پانتومیم... همچون همین نوشته ها... که بی هیچ حاشیه و زائده ای به تصویری حقیقی رسیده اند...