جستجویی را آغازم در هزارتوهای خسته این ذهن نادیده تنها و تنها با تنهایی و در آغاز شبی مرده از بی فردایی باش تا خورشید شاید دوباره شاید.. تا باشد تا بماند برای همیشه یک روز و یک بار....
صحرا جان .. هر بار می خواستم اینرا بگویم اما .. حالا که گفتی پیدا کن مرا .. نمی دانم گاهی احساس میکنم که تو و* سرزمین تنهایی *-یکی هستید!! درسته؟ و باز انگار گم ات می کنم و نمی دانم کجا هستی ..
این انگار ها، انگاره هایی بیش نیستند. همه خوب می دانیم. اما همین انگاره ها هستند که جهان را کمی قابل تحمل تر می کنند.ور نه، نه گم شده ای در کار است و نه گم کرده ای.
جستجویی را آغازم
در هزارتوهای خسته این ذهن نادیده
تنها و تنها با تنهایی
و در آغاز شبی مرده از بی فردایی
باش تا خورشید
شاید دوباره
شاید..
تا باشد
تا بماند برای همیشه
یک روز
و یک بار....
پشت کدام حادثه
پشت کدام سکوت
پشت کدام هق هق فروخورده...؟
صحرا جان .. هر بار می خواستم اینرا بگویم اما ..
حالا که گفتی پیدا کن مرا ..
نمی دانم گاهی احساس میکنم که تو و* سرزمین تنهایی *-یکی هستید!! درسته؟
و باز انگار گم ات می کنم و نمی دانم کجا هستی ..
به دنبال گم شده ای در باد....گشتن و گشتنو نیافتن ....غافل از اینکه این خود ما مائیم که گمشدیم در پس هزاران خاطرهای که که شاید هر روز فراموش میشوند....
شاید
یک روز
در یک مکان
ترا یا فت
و نگاهش وفا را آموخت اینبار
این انگار ها، انگاره هایی بیش نیستند. همه خوب می دانیم. اما همین انگاره ها هستند که جهان را کمی قابل تحمل تر می کنند.ور نه، نه گم شده ای در کار است و نه گم کرده ای.
به شدت بابت اینکه می تونم صفحه ی شما رو بخونم احساس خوبی دارم. اگه اجازه بدین لینک شما رو داشته باشم
همه مان گم کرده ای داریم و گمشده ای هستیم.
سلام .به من سرنمی زنی ؟
باز هم صحرایی شدی
همچون پرنده
رفتی و باز نیستی
اگه چشاتو وا کنی پیداش می کنی . ته دلتو خوب وارسی کن .