زیر این چیز ها یی که از آسمان می ریزه راه میرم . هوا سرد ه . هوا خیلی سرد ه .
من خیس هستم . گرسنه هستم . کم کم خسته هم هستم . و ته گلویم حس دوباره ای گرفته .
من خانه نرفتم . مهمانی پری نرفتم . کتاب هم نرفتم بگیرم . شاید بروم یک جایی و داد بکشم . معلوم نیست .
من لج کرده ام . و خیلی هم منصفانه است . و تو هی خودت را به اون راه بزنی هم خوب نمی شم .
فقط اینکه هی مشت به در اتاقم نزن . هی صدایم نکن . هی شام نمی خورم . این جوری خوب تر نمی شوم . چه جوری خوب تر شوم را هم بلد نیستم . هیس . من تازه خوابم گرفته.
پ.ن :. گیرم تو فقط دهنتو کج می کنی.
به هم بریزم دوباره... این صداقتی که تو صفحه ت هست داره خلم می کنه!!!
اما تو داری فریاد می زنی...
پاشو صب شده.
این که خوابت گرفته است، خیلی خوب است. فردا که بیدار می شوی، حتمن حالت بهتر است. اما اگر خواستی جایی داد بزنی، کنار اتوبان های جای خوبی است. به غایت شلوغ، و به غایت خلوت: عصاره ی شهر.