1.

پنج شنبه های نیلی را دوست دارم

تعدادشان زیاد نیست

ولی به خاطر همین هاست که نارنجی هایش را زیر سیبیلی رد می کنم .

 

 

2.

آقا اجازه! توی دستشان خرمالو که جا نمی شود ، با ترکه افاده اید به جانشان.

پشت بند تاول هایش هی دل ما را دست دست می کنند.

 

 

 

پ.ن.: دختر های بدجنس ، هر سه شان گفتند پرستو ،

مهرانه

چند وقت توی این خانه صدای مرد نیامده بود ؟ چقدر صدای مرد توی خانه خوب ست . حس امنیت می دهد به آدم .من دیشب حس امنیت کردم و خیلی مزه داد  و تا خوابم ببرد هی نگاه کردم به لامپ خاموش آشپز خانه و هی دلم غنج رفت از این شجاعت زنانه ام که گم وگور شده بود مدت ها. چقدراین خانه های جدید خوب ست . این دیوارها و سقف های نازک که همه چیز ازشان رد می شود خوب ست. چقدر این مالک طبقه پائین خوب ست که خانه اش را اجاره داده است دوباره . چقدر خانه دو طبقه خوب ست . چقدر مرد همسایه داشتن خوب ست . چقدر مامانشان که قربان صدقه پسر هایش می رود خوب ست. چقدر خنده ی مردانه  نمی دانم کدام پسرش خوب ست . چقدر 3 صبح که بیخواب می شوم انعکاس نور مونیتور روی پنجره خوب ست. چقدر روی سرامیک که دراز می کشم بگو مگوی برادر ها خوب ست. صدای قابلمه هایی که به در و دیوار می کوبند خوب ست. بوی برنج ته گرفته خوب ست . صدای زنگ تلفنشان که دیر برمی دارند خوب ست. هر شب دوش گرفتنشان خوب ست . صدای این لوله های آب کهنه خوب ست. چقدر نیمه خانواده ی ساکن طبقه پائین که سه نفرشان به تناوب رویت شده اند و صدای مردهایشان کلفت ست و بلند ست و سیبیلو هستند و اخم می کنند و مامانشان می خندد ، خوب ست .

 

پ. ن: ندارد.